راهِ ماه

درخت پیر تن من، دوباره سبز می شود...هرچه تبر زدی مرا،زخم نشد جوانه شد!

راهِ ماه

درخت پیر تن من، دوباره سبز می شود...هرچه تبر زدی مرا،زخم نشد جوانه شد!

دوماه

فرداش پیام داد. میدونستم پیام میده. گفت هرچی گفته برای خودم بوده و نمیخواسته منو علاف خودش کنه، گفت هرموقع که نگاهش میکنم و بغض میکنم عذاب وجدان میگیره و فکر میکنه ادامه رابطه ظلم به منه، گفت میخواسته همه چیو تموم کنه اما نمیتونه.

گفتم خب حالا چی میشه؟ گفت دوماه بهش وقت بدم و قول میده بعد دوماه همه چیو درست کنه.

نباید میگفتم نبایددددد، ولی دهنم بسته نموند و گفتم دوماه که سهله من یکسالم برات صبر میکردم. گفت امشب فقط حرفای خوب میزنیم و دیگه از فردا حرف نزنیم تا دوماه دیگه که من کارامو راست و ریست کنم. گفتم باشه و تا صبح حرفای خوب زدیم. اونُ نمیدونم ولی من مطمئن بودم امکان نداره از فردا دیگه حرف نزنیم. فرداش شد و باز صحبت کردیم و گفت نمیتونم  حرف نزنیم. میخاستم بگم منم نمیتونم نبینمت و دارم تیکه تیکه میشم ولی نگفتم و بهونه گیر شدم. شب دعوا کردیم  و من افلاین شدم. فهمیدم از سرکار برگشته بود خونه و با مامانش دعواش شده بود. بحث کردیم و با حوصله قانعم کرد.  بیشتر دوسش داشتم. از پشت صفحه گوشی هزار بار بوسیدمش. سر نماز به خدا گفتم یا این یا هیچکس! هزار بار براش تایپ کردم برات میمیرم و هزاربار پاکش کردم و به خودم گفتم زوده... در عوض براش تایپ کردم "بغل" گفت منم.

بعد حس کردم اولین باری که بغلم کنه قراره با ناباوری پیرهنشو چنگ بزنم که یوقت نره و از خوشی گریه کنم.

ویدیوی جدید برام فرستاد و‌پونصدبار دیدمش. میخواستم بهش بگم حالا چرا انقدر خوشگلی؟! ولی نگفتم و باز تو دلم قربون صدقش رفتم. حتی نمیدونم به چشم من انقدر خوب میاد یا واقعا انقدر خوبه!!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد